Saturday, June 19, 2010

انتقاد انگلیسی در فوتبال

یک، یکی از نحله های تفکر انتقادی ریشه در تاریخ تفکر و فرهنگ مردم انگلستان داره، و حتی همیشه در زمینه هایی مثل فوتبال شنیده ایم که فردا صبح روزنامه ها، مربی و بازیکنان را به خاطر عملکرد بد تیم، مورد شماتت بسیار قرار می دهند و چه ها که نمی کنند این روزنامه های انگلیسی و ... اما آیا تا به حال خودمان هم بعدِ بازی، سری به این روزنامه های انگلیسی درشت گو زده ایم و یا صرفا سخن جناب گزارشگر برایمان حجت بوده و تازه هرجا هم نشسته ایم به عنوان معلومات خود پزش را به دیگران داده ایم.

دو، تیم ملی فوتبال انگلیس ( تیمی که من طرفدارش هستم ) دیشب و در جریان رقابت های جام جهانی 2010، برابر الجزایر بدون گل مساوی کرد. فارغ از نتیجه ای که بدست آمد، روند بازی تیم و عملکرد بازیکنان هم خیلی بد بود. حالا من اصلا نمی خوام نقد فوتبالی بنویسم

سه، شاید طرفدار تیم انگلیس نیستید و احتمالا توجه هم نمی کنید، اما رویکرد روزنامه های انگلیسی را در هنگام تورنمنت های مهم دنیا میشه به 2 فاز تقسیم کرد. اول پیش از شروع جام و دوم در هنگام برگزاری و اتمام . ضمنا توجه کنید که تیم ملی فوتبال انگلیس از سال 1966 تا به حال قهرمان جام جهانی نشده ! رویکرد اول حمایت یکپارچه است. چیزی که کمتر جایی از دنیا دیده میشه. یعنی تمام روزنامه هایی که به سخت گیری هم معروف هستند یکصدا و یکپارچه از تیم ملی حمایت می کنند. چیزی که در کشور ما باید با زور و یا التماس حاصل بشه و در آخر هم نمیشه و اگر هم بشه بعدش حتما توقعات بسیار زیادی از تمام مسئولین داریم که به خاطر حمایت های بادریغ ما، حتما آنها هم به نوعی جبران کنند و حالی به ما بدهند ! فاز بعدی در حین مسابقه است. اگر مطالب ورزشی روزنامه های انگلیسی بعد از بازی اول را چک می کردید، می تونستید به راحتی ببینید که خیلی نرم با گرین برخورد کرده بودند و فقط به بیان واقعیت ها پرداخته بودند، حالا اگه ما بودیم احتمالا باید دروازبانمون همون آفریقای جنوبی پناهنده میشد چون در هنگام بازگشت احتمال داشت ناکامی تمام تیم های نونهالان، نوجوانان، جوانان و ... هم به اشتباه دروازبان نسبت پیدا کنه

چهار، اما نکته مهمی که امروز و پس از این بازی خیلی بد از تیم ملی انگلیس، در روزنامه ها خوندم و انگیزه نوشتن این مطلب، نحوه نقد روزنامه ها بود. اساسا هر زمان که نقدی انجام میشه، این نقدها در مقایسه با یکسری ارزشها سنجیده میشه. ما در ایران یه چیزهایی داریم که چند تا مثال می زنم و صرفا به فوتبال هم مربوط نمیشه...... " شادی مردم " می خواهیم فوتبال را ببریم تا دل مردم شاد بشه، یا مثلا معذرت می خواهیم ( آه یادم نبود ما معذرت نمی خواهیم ) که نشد دل مردم را شاد کنیم ( انگیزه انسان دوستانه ).... " رضای خدا " ما اگر بردیم به خاطر رضای خدا بود ( انگیزه معنوی و متافیزیکی )......" نشون دادن قدرت ایران " ما با قهرمانی در مسابقات کشتی فلان جا یک بار دیگر قدرت کشتی ایران را به همه نشون دادیم( انگیزه گردن کشی و ابزار وجود کردن )............ " دعای خیر مردم "، اگر دعای خیر مردم نبود که هیچ وقت به اینجا نمی رسیدیم ( راستی به کجا ! ) ( انگیزه معنوی و متافیزیکی )...... از این مثال ها زیاد هست. بعدش هم یک عادل فردوسی پوری در فوتبال هست که در بقیه ورزشها نیست که اون هم چند تا جنبه کاربردی تر را مدنظر قرار میده و فنی به ماجرا نگاه میکنه و چند نفری هم از فرصت سوزی و برباد رفتن استعدادها سخن می گن

چیزی که اگر امروز روزنامه های مهم انگلستان را چک می کردید، متوجه میشدید ،ارتباط بسیار وثیق نقد فوتبالی اونها با فرهنگ و سیاست مدرن، آزادی خواهانه و مدنی بود که به نوعی در آنجا حاکمه ! امروز تحلیل گران روزنامه ها بلافاصله صحبت از مالیات های خودشان کرده بودند. مالیت هایی که بودجه ورزش و دستمزد 6 میلیون پوندی کاپلو را تامین میکنه. و خیلی منطقی سوال کرده بودند که نتیجه این هزینه ها آیا این بود ؟ شاید به غیر از وین رونی که به خاطر عکس العملی که بعد از بازی نشان داد و از او انتقاد شده بود. از هیچ بازیکن خاصی صحبت نشده بود و کل تیم، کاپلو و اساسا جریانی که بازی دیشب را موجب شده بود به بارزترین وجه ممکن مورد نقد قرار گرفته بود......ناخودآگاه یاد تلاشی که برای اصلاح نظام یارانه ها در دولت حاتمی، نقدی کردن یارانه ها در دولت فعلی و فراخوان های تشویقی گسترده وزارت دارایی افتادم ( که آقا جون مادرتوت درباره درامدتون دروغ نگید، تو را خدا بیایید مالیات بدید و ... )....... ما در ایران معنی مالیات را نمی فهمیم. به دولت اعتماد نداریم. خودمون استاد کلاه برداری از همدیگه هستیم، پس به خودمان هم اعتماد نداریم. ما یک مفهوم داریم به نام " بیت المال ". در کلام همه قبول داریم که پول بیت المال نباید بیهوده مصرف بشه، اما میشه و دیگه خیلی هم مهم نیست که چجوری و کجا..... تو ایران ما اصلا کارایی نمی فهمیم یعنی چی ! ما نهایت چیزی که اگه بفهمیم اثربخشی کارهاست، یعنی اینکه کار انجام بشه. شیر نصب بشه ازش آب بیاد. پل ساخته بشه، مردم از روش رد بشن. نیروگاه ساخته بشه، برق تولید کنه. پالایشگاه ایجاد کنیم، بنزین تولید کنیم و .... حالا اینکه با چه هزینه ای، با چه کیفیتی و چه جوری. دیگه اینش مهم نیست. امروز روزنامه های انگلیسی بلافاصله بعد از نقد فنی بازی یاد هزینه های تیم ملی انگلستان کردند و افکار عمومی را در معرض این سوال قرار دادند که این آقای کاپلو که این همه پول می گیره، پس چه غلطی داره می کنه ؟ ( فرض کنید ماجرای شکایت دایی و طلبش از فدراسیون در انگلستان اتفاق می افتاد، خب طبیعتا هر یک از دو طرف الان خشتکشان سرشان بود ! ) این ستاره ها که این هم ناز دارن و این همه پول می گیرن، چرا اینجوری بازی می کنند. افرادی که تیم را در آفریقای جنوبی همراهی می کنند، به این فکر بودند که چرا باید این همه هزینه کنند و به اینجا بیایند و شاهد چنین بازی مسخره ای باشند؟ اما آیا مردم انگلستان گدا و بدبخت هستند که اینجوری دارن به خاطر یه ذره پول لوس بازی درمی آرن ؟ آیا مردم انگلیس بیکارند ؟ آیا اونها حس وطن پرستی کمی دارن ؟ خب رفتین دارین صفا می کنید، تیمتان را هم تشویق کنید، باخت هم باخت دیگه فدای سرشون. ان شاء الله دفعه دیگه ! چیزی نشده که.....نه. اتفاقا اونها خیلی از ما میهن پرست تر هستند. اونها معنی حمایت را اینطوری یاد گرفتن. اونها خیلی وقته یاد گرفتن که برای هر عملکردی و برای هر کاری بی خودی دست نزنند و تشویق نکنند. اونها یاد گرفتن که باید مالیات بدهند و به هزار نفر رشوه ندن که از زیر مالیات در برن و در عین حال همیشه هم حواسشون هست که پول مالیات کجا و چجوری داره هزینه میشه ! اونها یاد گرفتن که کارایی و اثربخشی باهم بهره وری درست می کنه، اونها یاد گرفتن که قانون چیز مهمی است و نباید آن را با لودگی و با اخلاقیات چندش آور و بند تمبانی قاطی اش کرد، اونها یاد گرفتن که مسئول زندگی خودشون هستند، اونها یاد گرفتن که نفع عمومی جامعه نفع تک تک آنهاست، اونها یاد گرفتن که بهبود با نقد و ارزیابی بدون تعارف آغاز میشه و خیلی چیزهای دیگه که ما بلند نیستیم و باید یاد بگیریم، باید.... انگلیسی ها دیشب بعد از بازی تیمشان را هو کردند ! آیا اشتباده کردند؟ آیا نمک نشناسی کردند ؟ آیا باید می گذاشتند تا جام تمام شود و تیم هیچی نشود و بعدش در داخل کشور داستان های زیرآب زنی را شروع می کردند ؟ نه.... مردم همان جا جواب عملکرد تیم را کف دستش گذاشتند و متهم ردیف اول ( کاپلو ) گفت که سر و صدا زیاد بود و صدای هو کردن را نشنیدم !!! و در عین حال مطمئن باشید که در بازی بعدی هم سرتاسر لبه طبقه دوم استادیوم پرچم انگلستان خواهد بود. مثل همیشه

No comments:

Post a Comment