Sunday, December 6, 2009

کدام محاکمه ؟


کدام محاکمه ؟

درباره فیلم محاکمه در خیابان

"مسعود کیمیایی"........

با همین نام و در حول و حوش همین نام می شه کلی حرف زد. یکی از معدود انسانهایی که از دور به شدت بامزه است. (اصلا قصد بی احترامی ندارم. اما غیر از صفت بازمه چیزه دیگری هم نمی تونم بگم.) هر چند که به احتمال زیاد این بامزگی فقط از دوره و از نزدیک اینگونه نخواهد بود. آدمی با کلی حاشیه. آدمی که حاشیه هاش از خودش بزرگ تره، خیلی هم بزرگ تره و به نظرم یکی از عوامل محبوبیت و مشهور بودنش همیشه حاشیه هایی است که داره، آدمی که اگر با سعید امامی نشسته و برخاسته، اما حتما این هم امامی را توکنده و کم نیاورده، آدمی که شوهر محبوب ترین سوپراستار ایرانی در زمان شاه میشه، آدمی که میگه ضرغامی را بیرون از تلویزیون دوست دارم، آدمی که هنوز کلاه شاپو سرش می ذاره و ... خلاصه اینکه مسعود خان کیمیایی، آدم کمی نیست.

در این مطلب می خوام بگم که چرا فیلم محاکمه در خیابان فیلم بدی است و به چند موضوع اشاره می کنم

1-رییس را متاسفانه ندیدم، اما حکم و سربازان جمعه را دیده بودم، عقب تر نمیرم چون اونقدرها فرق نمی کنه، شاید هم این 4 فیلم تجربه های جدیدی باشن، حداقل اینه که سربازهای جمعه با اعتراض و مرسدس مثلا خیلی فرق داشت.....حکم فیلم خوبی نبود، اما سکانس های خوبی داشت، ایده هایی تو اون وجود داشت که جدا امیدوار کننده بود، اما

2-در تمام سالهای اخیر وقتی کیمیایی فیلم میسازه، مهم ترین بحثی که شکل میگیره، توجه کنید که تاکید می کنم مهم ترین بحثی که شکل می گیره اینه که آیا آدم های فیلم های کیمیایی با این فرم لباس پوشیدن و حرف زدن واقعی هستند یا نه ؟ و بعد کلا تمامی نقدهای تند و کند و دفاعیات پشت سر این موضوع قایم میشن. کاری که با هیچ کارگردانی انجام نمیشه. ضعیف ترین کارگردانها هم در ایران فیلمهاشان چه به لحاظ فرمال و چه به لحاظ تماتیک هر چند کم و عقیم و دست و پا شکسته نقد می شه. در حالی که به نظرم موضوع واقعی بودن یا نبودن شخصیتها در فیلم های کمیایی اصلا مهم نیست. به عبارت دیگر اونقدر فیلم ها دارن خراب میشن و یکی از یکی بدتر میشن که دیگه این موضوع اصلا جای بحث نداره

3-مسئله دومی که بعد از این موضوع غالبا از جانب مدافعان و هواداران مطرح میشه اینه که : همه به کیمیایی ایراد می گیرن که روی یک مسئله فوکوس کردی و ول نمی کنی و همش بد از 40 سال داری از ناموس و غیرت و اینا حرف می زنی. اصلا مگه بعده که یکی از دغدغه ی غیرت و ناموس داشته باشه ؟ کی گفته که این چیزا قدیمی میشن ؟ و ... اما یه جواب خیلی خوب میشه به این سوال داد که کمتر دیدم به اون پرداخته بشه . اینکه آقا جان هیچ کس نمیگه که دغدغه ی غیرت و ناموس داشتن بده و قدیمیه، اتفاقا من اینجا کمی مشکوکم که شاید همین هوادارن ایشان باشند که بحث را به این ورطه می کشونند، چون که اگه کسی بخواد بگه مسعود کیمیایی چرا به این موضوع می پردازی ؟ خب طبیعتا چرت گفته و جای هیچ حرفی نیست، چون کیمیایی در مقام کارگردان و خالق اثر، آزاده که هر کاری که دلش می خواد بکنه، برگمان هم اگه هنوز زنده بود، ذغذغه اگزیستانسیال و "وجود" داشت و هیچ کس هم هیچ وقت بهش نگفت که بابا چرا گیر دادی به این داستان. اما چیزی که در مسعود کیمیایی وجود نداره اینکه نگاه این آدم به این مفاهیم تغییر نمیکنه و به روز نمیشه. نگاه را می تونیم توقع داشته باشیم که به روز بشه. اصلا باید هم به روز بشه، مخصوصا برای کسی مثل کیمیایی که ادعا داره فیلم های اجتماعی می سازه، کسی که در تیتراژ پایانی فیلمش عکس هایی از تظاهرات اخیر را نمایش میده، خیلی مضحک و مسخره است که شخصیت های فیلم هاش اینجوری با هم حرف بزنن و نگاهشون اینجوری باشه.... یک لحظه فیلم چارشنبه سوری را یادتون بیاد، اونجا هم یه چورایی بحث غیرت مطرح بود و با اینکه خیلی وقته که حداقل در جامعه شهری و در بین طبقه متوسط کتک زدن زن توسط مرد کمتر شده، اما اون صحنه ای که حمید فرخ نژاد هدیه تهرانی را کتک میزنه چقدر واقعی به نظر میسره و چقدر آدم حس می کنه همه چیز درست همون جایی باشد باشه که هست.

اما شاید یک چیزی که اینجا خیلی مهم تر هم باشه، موضوعی است که در فیلم به اون پرداخته، یعنی کیمیایی در سال 1388 داره میگه زن گه می خوره با کسی قبل ازواجش رابطه داشته باشه ! مگه امیر و مرجان با هم ازدواج کرده بودن که اصلا امیر حقی داشته باشه. این چیزی است که شده محور فیلم و با بدبختی ( و نه تسامح ) میشه به اون گفت که آقا دغدغه ی عیرت داره !؟؟؟!

3-موضوع بعدی، مقوله فرم در کارهای کیمیایی است. اساسا کیمیایی از اونجایی که همیشه با حرفه ای ها کار کرده، به لحاظ فرمال همیشه سعی کرده تا یک کار استاندارد داشته باشه . هر چند که خبری از نوآوری غالبا در فرم فیلم وجود نداشته و اگر هم نگاه کنید کمتر مطلبی، که به تحلیل فرمال فیلم های اون پرداخته باشه پیدا می کنید. اما متاسفانه اتفاقی که در این فیلم آخری افتاده اینکه، این هم از دست رفته که در زیر به 3 مثال مختصر اشاره می کنم.

3-1-مبتدی ترین دانش آموزان کلاس های آزاد سینمایی هم می دونن که وقتی در طول روز از توی ماشین می خواهیم راننده را نیم رخ بگیریم و پشت صورت ایشان پنجره قرار داره، باید از فیلتر ان.دی استفاده کرد که تصویر پشت نسوزه و از بین نره، اما من واقعا در عجبم که چطور این اتفاق این همه در فیلم تکرار میشه و با اینکه فیلم دیجیتال گرفته شده بازهم در پایان کار تصاویر اصلاح نشده !

3-2-در ابتدای فیلم و آنجا که امیر هنوز از گذشته مرجان خبر نداره و داره با آهنگ های قری تو ماشین خوشحالی خودش را نشون میده، یک سری کات های پشت سرهم و سریع می بینیم که اصلا معلوم نیست برای چی وجود داره؟؟ اینجور کات ها غالبا زمانی استفاده میشه که هیجان صحنه داره بالا میره، در حالی که کیمیایی در حدود 15 دقیقه ابتدایی فیلم می خواد که با یک ریتم معمولی ماجرا را کش بده و بیننده را ببره کاملا تو فاز اینکه داره عروسی میشه و ... بعد یک مرتبه به بیننده شوک وارد کنه. که البته به نظرم کاملا ناموفق بوده، یکی به دلیل تدوین بد، فرض کنید این کات ها بعد از صحبت امیر در تلفن عمومی اتفاق می افتاد!..... بدتر از این، صحنه ای که امیر می خواهد اصل ماجرا با بشنوه، بیان بد هر دو بازیگر مخصوصا پولاد، عدم تناسب شدید بین نماهایی که پولاد و حامد بهداد را نشون میده و دیالوگ های مسخره و وارفته، یا حسین گفتن های پولاد در حین صحبت های دوستش و .... باعث شده تا هیچ شوکی به بیننده وارد نشه

3-3-دیگه خیلی وقته که می دونیم اگر کارگردان خوب باشه میتونه از بازیگر بازی بگیره، شما در این فیلم توجه کنید به بازی های پولاد ، حامد بهداد، فروتن، عبد، مرجان و اون دوست نگار فروزنده که فیلمبردار بود.

3-4-متاسفانه 3 مثال بالا که بسیار میشه اونها را شرج داد، من را به این نتیجه رسونده که کیمیایی اصلا به فرم فیلم انگار توجه نمیکه و یا اینکه بلد نیست. و این بار که مثلا زرین دستی در کار نبوده، فیلمبرداری اینجوری شده و ...

4-هرچی فکر می کنم نمی فهمم که این 2تا ارجاعی که کیمیایی به قیصر و رضاموتوری در این فیلم داد دیگه واسه چی بود. من شخصا قیصر و 15 دقیقه پایانی رضا موتوری را دوست دارم. رضا موتوری البته 1 بار دیگه با سلطان قرار بود که بازسازی و به روز بشه که نشد اما این بار صحنه دعوای فروتن و شریکش در جلوی پرده پروجکشن مضحک تر از بازسازی و ارجاع و ... بود.( چقدر اون صحنه دعوا و حرف زدن فروتن بعد از چاقو خوردن بد بود، او شریکش هم اونقدر بد بود که اصلا گفتن نداره! ) یا مثلا ارجاعی که مرجان داد، به اینکه وقتی می رفته برای درس خوندن با عبد آشنا شده که ارجاعی بود که به خواهر قیصر که اون هم برای درست خوندن به خونه دوستش میرفت و ... نمی دونم . شاید اصلا باید یواش یواش فکر کنیم که آن چندتا کار خوب قبل انقلاب اتفاقی بودن!1؟!!؟ ........این فیلم به نظرم حتی 1 نکته مثبت هم نداره، حتی در یک صحنه درام شکل نگرفته و به نظرم یک شکست بزرگ برای کیمیایی محسوب میشه، شاید از این به بعد باز بره سراغ حرفه ای ها و شاید کمی بهتر بسازه، شاید !