Wednesday, September 23, 2009

بیزام از همتون

آلبوم را ميگيري ( يعني دانلود مي کني ) و نگاهي به اسمش مي ندازي، گروه را ميشناسي يا نه ؟ مي خواهي آلبومي را گوش کني که يادت بره، گوش کني که حال کني، گوش کني که بخندي و خوشحال بشي، اما از اين خبرا نيست، طنر تلخش از همون آهنگ دوم يقه ات را ميگيره، ضرب شش و هشت مي شنوي، اما نمي خندي تا مي خواهي بخندي مي بيني اينکه ميگه کجاش خنده داره، امروزت را مي بيني، ديروزت را ميبيني، سي سال پيش و حتي تاريخ مملکت جلو چشمت مي آد. از زبون يکي از هم نسلي هاي خودت، از زبون يکي از کساني که اون هم در جواني اش "به لطف تسمه و با ترنم فحش" هايي که در خيابونها خورده بزرگ شده، از زبون يکي از هم نسلي هاي خودت که خيلي هاشون به خاطر وام زمين و مسکن امروز رفقات هستن، که اگر اين وام ها نبود الان اونها هم نبودند. راستي هيچ کس نپرسيد هر کي زاييد، آخرش وام گرفت ؟ الان خونه داره ؟ ديگه اجاره نشين نيست ؟

از زبون يکي که اون هم بيکار و مقروض صبح اش را شب مي کنه و خيلي وقتا فکر مي کنه "شايد بايد مي مونده اون بالا يا شايد زودتر
مي رفته جا" ! سعي مي کني بخندي، اما واقعا خنده دار نيست و شايد هنر 127 در همين راز بزرگ خلاصه بشه. آلبوم خالپانک ظرافت هاي زيادي داره، کار نويي است و به لحاظ نوع برخورد با شعر و ترانه بسيار برجسته است. هرچند که به لحاظ موسيقايي در خيلي جاها با نوعي کلاژ مواجه مي شويم و بسياري از ملودي ها برايمان آشنا است که البته به نظرم اجراي تميز و خوب کار در اين شرايط مهمتر است.

چندسال پيش زماني که نامجو گل کرد و آلبوم هايش قاچاقي يکي پس از ديگري اومد بيرون، همه ي کارها به قول خودش اتود بود و آنچه باعث جذب مخاطب مي شد، ترانه کارها بود. ترانه هايي انتقادي و بعضا تند، ترانه هايي که به فقر و جامعه طبقاتي و باورهاي فرهنگي و ارزشي آدمها لگد مي زد و مي خواست آنها را بلرزاند. ترانه هايي شخصي و دروني از نگاه يک هنرمند منتقد و محجور. ترانه هايي که ذائقه ي خوش مشرب و بذله گوي ايراني نيز با آن مخلوط شده و ترکيبي جديد ايجاد کرده بود. ترانه هاي گروه 127 در آلبوم خالپانک نيز حاوي يکسري ويژگي ها، شبيه اشعار نامجوست با چند تفاوت بزرگ. اول، ديد انتقادي گروه در تمام آهنگ هاي آلبوم، تا انجا که حافظه ام جواب ميده هيچ آلبوم به زبان فارسي با اين نگاه انتقادي تا به حال ارائه نشده است. جوان نسل بعد از انقلاب در اين آلبوم سخنگوست، به حال نگاه مي کند، به گذشته سرک مي کشد و تمام وقتش را در صرف مبارزه با افسردگي مي بيند و نايي براي کار و سازندگي در خودش حس نمي کند، با اين حساب فاتحه آينده خوانده شده. جواني که انگار او نيز مانند رهبر کشورش جام زهر را سرکشيده و هنوز طعم تلخ زهر بعد از جنگ در گلويش مانده، جواني که در بعد آن سالها رشد کرده، کتاب خوانده، روشنفکر و منتقد و هنرمند شده و حالا حالش از همه ي اين جامعه به هم مي خوره، حالش از خودش هم بهم مي خوره و تکرار را براي آخر زندگي اش حدس ميزنه. دومين تفاوت، ديد سياسي گروه 127 در اين آلبوم است، بطوريکه اگرچه نامجو مهم ترين شخصيت سياسي که نقد کرد، محمد خاتمي در آهنگ عقايد نوکانتي بود، اما در اين آلبوم تنها رييس جمهور نقد نمي شود و آنها تقريبا در اکثر آهنگ ها نقد سياسي تندي را به سيستم حاکم در ايران و همچنين نخبگان حکومتي و بعضا خارج از دايره دولت نيز وارد مي کنند.

ازچند سال پیش وقتی اسم گروه 127 می اومد ناخودآگاه آدم ياد یک سری کار راک مي افتاد، گروهی که با فضای نسبی ایجاد شده در دوره ی خاتمی سعی کرد، به عنوان یک گروه راک ایرانی، البته با ترانه های انگلیسی یک کار جدی تری نسبت به سایرین ارائه بده، به اصول حرفه ای پایبند باشه و ... اما بعد از چند سال بی خبری و مهاجرت این گروه به خارج از کشور آلبومي می آد بیرون به اسم خالپانک، آلبومي که محور موسيقايي اون بر پايه ي موسيقي جز بنا شده و در جاهايي با تغيير تمپو و در جاهايي ديگر با تغيير ريتم و شش و هشت زدن، نقدي سخت بر خالتوريسم فرهنگي که از طريق گوش کردن مدام به لوس آنجلسي ها و فکر کردن بر مبناي آن و تصميم گيري و بناي زندگي بر پايه ي اشعار قشنگ! آنها نهادن مي کند، انتقاداتي تند و سياه که بر روي اين موسيقي خاص سوار شده.

قطعا گروه 127، با اسمی که برای کارشون انتخاب کردن، کلی خارجی ها را سرکار گذاشتند، چون که من واقعات بعید می دونم هیچ آدم غیر ایرانی بتونه عمیقا معنی کلمه " خالتور " را درک کنه. اما خالتور که چند سالی میشه در ادبیات عامیانه ایرانی ها جا بازکرده، به نظر من جزو کلماتی است که اگر چه نه چندان فصیح، اما بسیار بلیغ است و معنی را به بهترین وجه ممکن منتقل میکنه. شاید بهترین مصداق این کلمه تولیدات آشغال هموطنان لس آنجلس نشین و تازگی های مقلدین زیرزمینی ایشان باشه. یک نوع موسیقی تکراری، ساده و فاقد هرگونه ظرافت ها و زیبایی های موسیقایی که يا از عشق هاي مضحک ميگن يا به فکر علاج قر کمر هستند ... ( توجه توجه که رقصيدن کار بدي نيست و آهنگ رقص هم آهنگ بدي نيست، بگرديد دنبال ملودي هاي جديد و نوِ رقصي، با اونا بهتر ميشه رقصيد ! ) که البته ترانه ها نیز در نازل ترین حالت ممکن خودش قرار دارد، احتیاج به مثال زدن نیست. حالا این واژه با " پانک " قاطی شده و شده خالپانک. پانکي که هرچند به لحاظ فرم موسیقایی تولید شده در غرب چندان جایگاه رفیعی در مقايسه با ساير ژانرهاي موسيقي راک نداره ( شاید به خاطر اینکه عمرش کوتاه بوده )، اما به خاطر ترانه های عصیان گرش و البته گروه ها و خواننده هایی که این آهنگ ها را ارائه می دادند، همواره به عنوان یکی از سبکهای موسیقی انتقادی مطرح بوده و البته اگر نگاهی به گروه هایی که در این سبک بودند، بندازيم، اتفاق خیلی خوبی براتون نمی افته، چون که غالبا یا گروه ها منحل شدن، يا سردرمداران گروه اوور دوز کردن و دار فانی را ودا گفتن و... امیدوارم با افسردگی عمیقی که در این آلبوم گروه 127 وجود داره، عجالتا این اتفاق برای انها نیفته.

نگاهی به آلبوم خالپانک از گروه 127

آهنگ نوبر آغاز کننده آلبوم است در همان ابتدا تکليف ما را با تاريخ پر زرق و برق ايران روشن ميکنه که ديگه يادي هم ازش نميشه کرد. و عاجزانه مي گويد که ببينيم چقدر بدبختيم. ببينيد چگونه به آهنگ عزا مي رقصيم. اما آهنگ اول است و زياد جدي اش نمي گيريم. آهنگ بعدي استخون، يکي از بهترين هاي اين آلبوم است. آهنگي ساده با ترانه ي سرشار از طنزي تلخ که مهيبي عجيب به ما مي زند. مايي که سالهاست پول نفت را مي خوريم و گنده و تن پرور و بي مصرف شده ايم و ميل به پيشرفت نداريم. کل ايران باقي است، صنعتش روست، آدمهايش جوانند، دست دارد اما استخون ندارد و ميلي به پيشرفت در اين مملکلت نيست. آهنگ سالواتوره از حسي قريب و سياه در بين جوانان مي گويد، حسي که سوال از وجود و هستي مان مي پرسد ؟ شايد همون بهتر که از اول پا به اين دنيا نمي گذاشتم و يا شايد همون بهتر که زودتر خلاص بشم.

دکتر، تيپ سلامت جامعه و حافظ جان انسانها است. دکتر خوب سلامت جامعه را بالا مي برد و خيلي از دکترها جان مارا بارها نجات داده، مي دهند و خواهند داد، اما................... اما اگر دکتر شارلاطان بود چي ؟ اگه وقتي مريضي ندوني که چه غلطي بايد کرد ؟ و جونت را کف دست کدوم دکتر احمقي قرار بدي ؟ تا اونجايي که من يادمه در سالهاي اخير هرجا قرار شد از عده اي از گروه ها و اصناف در جامعه انتقاد شود، همه قهر کردند، و به منتقد گفتند چرند مي گويي. اهنگ چرند گفت پرده از اين خصلت سياسي، اعتقادي کهن ما بر ميدارد که غير از ما غلط مي گويند و اساسا غير از حرف من چرند است، حسي که هرچند مربوط به ايران نيست و گروه نيز با مثال گردي زمين و ماجراي گاليله آن را فرامنطقه اي کرده است. اما اساسا با خلق و خوي ما سازگار است و در ترانه نيز بيشتر مثالها بومي اند تا غير از آن. دکترها نيز به عنوان ولي نعمتان دانش آموزان و گروه درسخون عزيز همواره در پرغو بزرگ شده اند، فارغ از اينکه در تمام اين سالها وانت وانت و کاميون کاميون جماعتي تربيت شد که به اکثر ايشان جان يک مارمولک را نيز نبايد سپرد، چه برسد انسان، عده اي انسان بي تعهد و مسخره با نگاهي بالا به پايين به آدمها که غير از لودگي کاري از دستشان برنمي‌آد. ( من آدم راديکالي نيستم، نميگم همه، شما هم خودتو ناراحت نکن) خلاصه اينکه يادم نمي آد که بعد از مرحوم ارحام صدر که گيردادن و نقد کردن دکترها نقل تئاترهاي کمدي اش در قبل از انقلاب بوده ( من فيلمهاش را ديدم نه خودش را ) کسي در تمام اين سالها هنرمندانه و خصوصا طنازانه اين جماعت را نقد کرده باشه. آهنگ دکتر، اهنگ سياهي است، و بي تعهدي مهمترين ويژگي کساني است که با زور بازو جادو مي کنند و هر روز عده اي را با چشمان گريان به خانه مي فرستند و عده اي را راحت مي کنند. اما ترانه به خوبي ظرفيت آن را دارد تا از مصداق دکتر به مفهوم آن برسد. حافظان سلامت جامعه که در کنار خود مردماني را مي بييند که به تمناي گرماي بعد از مرگ مثل سگ به خود مي پيچند و ميلرزند و جايي ندارد تا در آنجا در امان باشند، مگر مرگ گرمشان کند.

خسرو خوبان يکي از کارهاي برجسته و البته کاملا سياسي و شاید عقیدتی آلبوم است، اين آهنگ هم به لحاظ موسيقايي ريتمي ساده دارد و جوهره‌ي اصلي آن ترانه است. آهنگي .....

سپس وارد ميان پرده آلبوم، تيکو تيکو، مي شويم.

در پرده دوم، اما يک تغيير همان ابتدا مشخص مي شود، در آهنگ ملت سرفراز اين مردم هستند که جلوي پيکان نقد گروه قرار مي گيرند و رفتارشان نقد مي شود، مردمي ضددوست و دشمن نواز که در آهنگ بعد که طولاني ترين آهنگ آلبوم است، جاز نيست، فضولي هاي خصوصي و اجتماعي شان بارز است و در اعماق گور هم از گير دادن خلاصمان نمي کنند و مايي که در رابطه پدرسالار گير کرده ايم و پتک بزرگ قانون غيرشفاف و قدسي بر سرمان مي خورد ! آهنگ بعدي، همه اش دود بود، اما از مايي مي گويد که بسياري چيزها و نابساماني ها ( دودها ) را تحمل کرديم، امادر اخر خبري از تحفه اي ( کباب ) که نصيبمان شود نبود و هيچ به دست نياورديم.

من کي‌ام ؟ پيش درآمد پاياني مخوف و سياه است. نگاهي به قشر خاصي از جامعه هنرمند و جوان که همه کار مي کنند و در آخر مورد تمسخر قرار مي گيرند و له مي شوند و استعدادشان هرز مي رود. آهنگي که هرچند شبيه کارهاي قديمي فرامرز آصف در سري افرا است، اما کاري نوست و به هيچ وجه وارد تقليد نمي شود.

آهنگ دوازدهم کوبنده است و جانکاه، فريادي است که در يازده آهنگ قبلي جمع شده و در اينجا بيرون مي آيد. فريادي از جنس انفعال و تنفر و دوري از جامعه، صريح ترين انتقادي که به نظرم تا به حال در اشعار فارسي نثار مردم شده ( عادتي است عجيب، که از روشنفکر گرفته تا سياست مدار بي خودي مجيز مردم مي گويند و هر يک به بهانه اي صفات و ويژگي هاي اين مهمِ موجود و ناچارِ کلي را دم به دم تو سرت خراب مي کنند ).

از ابتداي آمده اي تا اينجا، و در شهر لغزان، چنان حالت بهم مي ريزد که همه ي ترانه ها و حرفهاي آهنگ هاي قبلي را مي خواهي از اول گوش بدي، انگار با اين آهنگ همه ي آنها برايت جدي تر مي شود. با خواننده فرياد مي زني که بيزام از همتون، اي همه ي زياد، اي همه که همه هستين، اي همه که هر روز بر سرم به نوعي خراب مي شويد، ولم کنيد و در اين حال به مرثيه‌ي آلبوم مي رسي، اذب هاي پنبه، آهنگي که از پهلوان پنبه هاي عظيم الشان مي گويد، از ماها، و هرگز نمي گويد که اين شان عظيمي که بدست آورده ايم ! به چه دردمان مي خورد ؟ آهنگي که در همان مبل جلو تلوزيون شهر لغزان فرو مي بردت و ناي بلند شدن را ازت مي گيره، يکي از بهترين هاي آلبوم، با ريتمي نزديک به ترانه هاي دوران کودکي، زماني که همه سرصف موهايمان يا تراشيده بود و يا زير مقنعه بادکرده بود، به صف بوديم و شعار مي داديم براي پايندگي همه چيز، فرياد ميزديم و هنجره پاره مي کرديم که ناظم متوجه ما شود و شعارها و مرگ برها و درود برها نشاني از خوش خدمتي کودکانه و در حد بضاعت ما به سيستم بود.

***

به نظرم آلبوم اينجا تموم ميشه، هر چند که بازهم کارهايي وجود داره، بعد از اين اهنگ قطعه ي کوتاهي در معرفي آلبوم خالپانک وجود داره، که گوينده انگليسي زبان داره سعي ميکنه با پيدا کردن واژه ي خال از روي ديکشنري و معني آن، معني واژه خالپانک را متوجه بشه و تو کلي بهش مي خندي و بعد از آن نسخه هاي انگليسي آهنگ هاي سالواتوره، دکتر و خبري از جاز نيست.

***

متاسفم که اعلام کنم در نگارش متن بالا از هيچ منبعي استفاده نکردم و متاسفانه همه اينها تراوشات ذهني خودم پس از 1-2 ماه گوش کردن مداوم اين آلبوم بود. هر چند در کار نقد آلبوم کار اشتباهي است، اميدوارم هرجا که حرف ضايعي زدم که خلاف واقعيت است، خواننده ببخشد، هر چند که برداشت من است و براي خودم عجيب محترم !

خبر کوتاه بود

در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی....اولین چیزی بود که بعد از شنیدن خبر تو ذهنم اومد

حدود 1 سال و نیم پیش بود، تو بخش موسیقی کتاب فروشی طرح نو بودم، پرسیدم کار جدید چی دارید. گفت : یک کار تلفیقی هست مال یه گروه مراکشی که سنتور دستان مشکاتیان هم توش هست، اول فکر کردم داره شوخی می کنه، گفتم جدی ؟ گفت آره می خواهی برات بذارم ؟ گفتم نه . همون یک جمله کافی بود برای خرید. اومدم خونه گوش کردم، رفتم دستان را گوش کردم...خودش بود، رفتم تو اینترنت ته و توی داستان را دربیارم...........هیچی. خیلی جدی هیچ چیزی درباره ی استفاده از تم های آلبوم دستان و شب، سکوت کویر که در این کار استفاده شده بود وجود نداشت، حتی در ویکی پدیا ! بالاخره هنرمند ایرانی چوبش را می خوره

ساناز زنگ زد، گفت یه خبر بد دارم، صداش ناراحت بود.....خبر کوتاه بود، پرویز مشکاتیان فوت کرد....مرد....درگذشت...چه فرقی می کنه ؟ رفت....

بهنود هم دیشب حدس زد که روزنامه های اصلاح طلب امروز صحفه آخر خودشون را به این موضوع اختصاص بدن، که دادن، چند سالی است که صفحه آخر روزنامه های اصلاح طلب با صفحه آگهی های فوت البته از نوع با کلاسش قابل جایگزینی سریع است. مسئول صفحه به ملت زنگ می زند و هر کسی که بتواند در کوتاه ترین زمان ممکن یادداشتی می نویسد که فلانی چقدر خوب بود و ...

فکر می کردم بیشتر از 54 سال داشته باشه.....امروز باید بیداد را باز گوش کرد